دختركـ از گذشتـ‌ه اش پشيما بود.

خستـ‌ه از نگآه هاي هوس آلود

امآ

خجالـت مے كشيد برگردد

مے ترسيد از همهمـ‌ه ها و پچ پچ ها...

بگذار من بـ‌ه تـو بگويم: خواهرمـ‌!

از يكجايـے بايد همـ‌ه پلهاي پشت سرت را خراب كنے

از يكجايـے بـ‌ه بعد بايد براي خودش باشے

يك جاهايـے بايد سرت را بيندازي پاييـ

و فقط بـ‌ه خودش توكل كنے(1)

بدو شنيد هيچ صدايے...

آيا او بـراي تو كافے نيست؟ (2)


1.وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ : و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند و بس {آل عمران / ١٢٢}

2.أَلَیسَ اللهُ بِکَافٍ عَبدَهُ : آیا خدا برای بنده اش کافی نیست {زمر/ 36}